جدول جو
جدول جو

معنی معالات کردن - جستجوی لغت در جدول جو

معالات کردن
(دَ / دِ گَ دَ)
با کسی در بلندی نبرد کردن. در بلندی با کسی یا چیزی رقابت کردن: و لشکری که بدان با روزگار معادات و با فلک معالات توان کرد... در جهان آواره گشته... (نفثهالمصدور). و رجوع به معالاه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معاودت کردن
تصویر معاودت کردن
بازگشت برگشتن عود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
معالجه کردن: و از هرسه عالم داروها برگزید و خود را بدان معالجت کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناجات کردن
تصویر مناجات کردن
راز و نیاز کردن، با خدا راز و نیاز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مماشات کردن
تصویر مماشات کردن
همراهی کردن، مدارا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملاقات کردن
تصویر ملاقات کردن
روبرو شدن با کسی دیدار کردن کسی را: (ناصرالدین شاه اگر هر روز خواهر زن خودش را ملاقات نمیکرد ناخوش میشد) (دهخدا. چرند و پرند. 130)
فرهنگ لغت هوشیار
بیشازنیدن درمان کردن شکردن علاج کردن درمان کردن مداوا کردن: او را باندرون دامغان بردند که معالجه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منادات کردن
تصویر منادات کردن
یکدیگر را آواز دادن، جار زدن
فرهنگ لغت هوشیار
مطالبه کردن: روح افزای بر بالین دایه نشست و از هر گونه مطالبت میکرد و میگفت: ای رعنا، این چکار بود که تو کردی ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراعات کردن
تصویر مراعات کردن
رعایت یکدیگر کردن، توجه کردن مراقبت کردن، جانب چیزی نگهداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
آمیزش کردن آمیزش کردن معاشرت کردن: اگر با بزرگان و سپاهسالاران و عمیدان محتشم مخالطت بیشتر کنند
فرهنگ لغت هوشیار
پترنیدن پوردن دشمنی کردن در افتادن برمخیدن خلاف کردن ضدیت کردن: و مخالفت یکدیگر مکنید تا من بازآیم
فرهنگ لغت هوشیار
ناییدن نازیدن به خود بالیدن فخر کردن نازیدن: فصحای عرب بقصاید سبعیات مفاخرت و مباهات میکردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجارات کردن
تصویر مجارات کردن
برابری کردن، رقابت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملاقات کردن
تصویر ملاقات کردن
Encounter, Meet
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
Contradict, Contravene, Disagree, Disapprove, Foil, Oppose, Thwart, Veto
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مجازات کردن
تصویر مجازات کردن
Penalize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مجازات کردن
تصویر مجازات کردن
наказывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ملاقات کردن
تصویر ملاقات کردن
ontmoeten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مجازات کردن
تصویر مجازات کردن
straffen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
tegenspreken, in strijd handelen, het niet eens zijn, afkeuren, verhinderen, zich verzetten, dwarsbomen, vetorecht uitoefenen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مجازات کردن
تصویر مجازات کردن
карати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
суперечити , порушувати , не погоджуватися , не схвалювати , заважати , протистояти , перешкоджати , накладати вето
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ملاقات کردن
تصویر ملاقات کردن
зустрічати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ملاقات کردن
تصویر ملاقات کردن
встретить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مجازات کردن
تصویر مجازات کردن
penalizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
противоречить , нарушать , не соглашаться , не одобрять , разрушать , противостоять , препятствовать , наложить вето
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ملاقات کردن
تصویر ملاقات کردن
spotkać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
zaprzeczać, naruszać, nie zgadzać się, nie aprobować, udaremnić, sprzeciwiać się, udaremniać, wetować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مجازات کردن
تصویر مجازات کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مجازات کردن
تصویر مجازات کردن
bestrafen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
widersprechen, verstoßen, nicht einverstanden sein, missbilligen, vereiteln, sich widersetzen, ein Veto einlegen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ملاقات کردن
تصویر ملاقات کردن
encontrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
contradizer, contravenir, discordar, desaprovar, frustrar, opor-se, vetar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ملاقات کردن
تصویر ملاقات کردن
begegnen, treffen
دیکشنری فارسی به آلمانی